حادثه


محفل دل شكسته ها

یــک دنيا دلتنــــــــــــــــــــگی !!!

چندی پیش از یک حادثه که میتونست مرگبار باشه جون سالم بدر بردم؛

وقتی بهش فکر میکنم میبینم که خیلی ساده پیش اومد و در عرض چند ثانیه ...

آره ... وقتی پیش میاد که فکر میکنی، همه چی آرومه و ...

تعجب میکنم چطور ورق میتونه به این راحتی و سرعت برگرده !

اگر پیش اومده بود ...

 بعد از اون یک صدای آمبولانس ، پزشکی قانونی، شناسایی و تحویل ،  شستشوی ساده ، مقداری پارچه ی سفید ، یک وجب جا ، مقداری گریه و زاری و چند مجلس بزرگداشت. نقطه و تمام

وای خدای من ، چقدر ساده میشه تموم شد .

ولی به قول مادربزرگ پیمانه ام هنوز پر نشده بود.

فقط دستی منو از اون حادثه به بیرون کشید ...

دستی با این پیام ، بخوایم به راحتی برت میداریم و اگه بخوایم هم میزاریم باشی

بخودت غره نشو ...

شما رو به خدا آیا کسی از شماها دست نوشته ای از حضرت عزارئیل نداره که تا فلان تاریخ کاری به کارت ندارم ؟!

چرا جوری زندگی کردم که انگار ... بگذریم.

گرگ اجل یکایک از این گله می برد

                          وین گله را ببین که چه آسوده می چرد !




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:30 توسط محمد تیام| |


Power By: LoxBlog.Com